دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۲۱
۰ نفر

مرتضی اوجی: شعر جامه‌ای است فاخر و برازنده که دستان فرهنگ و تاریخ، تار و پود آن را بر قامت ملت ایران بافته‌اند و به آن شکوه و جلال و لطف و صفا بخشیده‌اند.

مردم باذوق ایران‌زمین، شعر را به عنوان گویش در زبان روزمره به کار می‌گیرند؛ سخن خود را با آن زینت‌ می‌بخشند و با آن می‌اندیشند و زندگی می‌کنند.

شعر نزدیک‌ترین و ملموس‌ترین سبک بیان و اندیشه و پذیرفتنی‌ترین و به یادماندنی‌ترین ساختار برای مردم پارسی‌زبان است. این چنین است که در هنگامه بحث و خطابه و استدلال نیز یک دنیا حرف را در یک شعر یا یک بیت خلاصه می‌کنند.

ایرانی، ارزش‌های خود را در قالب شعر ثبت کرده، باورهایش را به شعر می‌کشد. فرهنگ خویش را با شعر تداوم می‌بخشد و رساترین معنی را برای بیان شور و عشق و دلتنگی و امید و رنج و هر چه حالات انسانی است، در قالب شعر پیدا می‌کند؛ ضرب‌المثل‌هایش را رنگ شعر می‌زند و استدلال خود را به برکت شعر استحکام می‌بخشد.

آموزگار و دانش‌آموز ایرانی شعر را به عنوان شیوه یادگیری به کار می‌گیرند. طلبه ایرانی برای فراگیری دستور زبان عربی، آن را به شعر می‌کشد و استاد فلسفه‌دان، درس فلسفه را به دقت، بیت به بیت می‌سراید!

کمتر حرفه‌ای در این جامعه یافت می‌شود که رنگی از شعر نگرفته باشد و برای معرفی طرز کار، استادان، ابزار و سازوکار آن، شعر را به کمک نگرفته باشد. گنجینه کتابخانه‌ها پر است از این آثار.

اما شعر در کتاب و گنجه نمی‌ماند، بلکه بر زبان مردم کوی و برزن جاری می‌شود. شعر در این جامعه، همه جا جاری است، مانند آب روان و هوایی که در آن نفس می‌کشیم.

از برنامه صبح جمعه گرفته تا راهپیمایی اعتراضی؛ از شوخی و طنز تا حماسه و جنگ، حرفمان را به شعر می‌زنیم. عارف و عامی، پیر و جوان، شهری و روستایی، زن و مرد همه جا شعر می‌گویند و می‌شنوند و به قدر خود می‌فهمند. در میان همه این قشرها، آدم‌های صاحب ذوق و طبع شعر و اهل مشاعره فراوان دیده می‌شود.

در سرزمین ما کسی شگفت‌زده نمی‌شود که خطیبی غزل حافظ و مثنوی مولوی را برای جماعتی روستایی بخواند و جالب‌تر آن که این مخاطب، آن کلام را بهتر از جمله پردازی ساده روزنامه‌ها درک می‌کند و می‌پذیرد.

به دور و بر خود که نگاهی بیاندازیم، بین دوست و همسایه و همکار، دست کم یکی را صاحب ذوق شاعری می‌یابیم. در میان این همه شاعر، چه دشوار است کسی بر قله‌ی شعر و ادب ایران زمین بنشیند. تاریخ ادبیات ایران را که ورق بزنیم، با قطار بلند بالای نام‌ها و دیوان‌ها رو به‌رو می‌شویم. هر کدام پر از هنرآوری، تصویرسازی، خیال‌انگیزی و ایده‌های بکر. اما از میان هر صد شاعر یکی بخت آن یافته که نامش بر زبان‌ها بیفتد یا سروده‌ای از او در کتاب‌های درسی و مجموعه‌های ادبی راه یابد. گروه گروه شاعران، زیر سایه سرایندگان بزرگ و صاحبان سخن، از نظرها دور افتاده‌اند و چه دشوار است کسی در کنار حافظ و سعدی و مولوی قد علم کند. اما جالب است که این بزرگان و بزرگان دیگر به حق خود را وام‌دار فردوسی کبیر می‌دانند. کیست که نداند فردوسی با اراده پولادین و اندیشه‌‌ ابریشمین خویش زبان پارسی را زنده کرد و تخم سخن را پراکند.

فردوسی و سخن‌سرایان بزرگی که نام بردیم، هم به خاطر قابلیت‌های هنری و زیبایی‌شناسانه و هم به خاطر اندیشه‌های بلند و دیدگاه‌های انسانی و پیام‌های ماندگار خویش، سرمایه‌هایی جهانی به شمار می‌روند و فراتر از مرزهای ایران زمین، شاعرانی جهانی‌اند که هر یک از آنها به تنهایی برای افتخار یک ملت کفایت می‌کند. راستی چه خوشبختیم ما ایرانیان که در یک سرزمین و با یک زبان، چنین خورشید‌های درخشانی را در آسمان فرهنگ خویش داریم.

به راستی که در ارزیابی داشته‌ها و سرمایه‌های ملی باید ارزش والای این شاعران بزرگ جهانی را به درستی بازشناسیم. ایران تنها منابع نفت و گاز ندارد، شاعر هم دارد و این شاعران گرانمایه، ریشه‌ای دارند و مادری و سرچشمه‌ای به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی.

مردم ایران در کنار صندوق ذخیره ارزی، میراثی گرانبها و یگانه به نام شاهنامه دارند. شاهنامه گنجی است بی‌پایان و کیمیایی است که به برکت آن، این همه گنجینه‌های سخن و سبک‌های شعر و هنرآوری‌ها در این سرزمین گسترده شده است.
شاهنامه، به حق به عنوان شاهکار و یکی از قله‌های دست نیافتنی هنری شناخته شده، اما برای مردم ایران زمین ارزشی بس بالاتر از این دارد. شاهنامه عامل بقا و دوام زبان و رشته پیوند اقوام گوناگون سرزمین ماست و نیز آیینه تاریخ و باورهای کهن و آموزنده ارزش‌های انسانی است.

این جمله آخر را دست کم نگیریم. بسا کژی‌ها در جامعه ماست که با الهام از پندهای روح‌نواز شاهنامه می‌توان به راستی آورد. سراسر شاهنامه و ادبیات ما تا به امروز راه و رسم نیک آیینی است. پندار و گفتار و کردار نیک است. کدام شعر و کدام شاعر را می‌شناسید که بدی‌ها و پلیدی‌ها را ارج نهد و نیکی و محبت و دوستی و دیگرنوازی را نکوهش کند؟

اگر به جای آن همه آموزه‌های سوداگرانه و خودخواهانه که از در و دیوار می‌بارد، کمی هم به گنجینه پرمهر و دلگشای ادب فارسی و سرسلسله آن یعنی شاهنامه گوش می‌سپردیم، جامعه ما اکنون صورت بهتری داشت.

ما ایرانی هستیم و سرمایه‌ای گرانقدر به نام شعر و گنجی بزرگ به نام شاهنامه داریم و گنج‌های بزرگی که از پی آن در سینه ایران زمین جای گرفته‌اند؛ دیوان‌های سعدی و حافظ و مولوی و نظامی و عطار و بهار و نیما و شاملو و سایه و .... اینها رودهای روان و آب‌های گوارایی هستند که در سراسر زمین روانند و به زبان‌های دیگر برگردان می‌شوند و جان مردمان سراسر گیتی را با اندیشه‌های پاک و زیبایی بیان خویش صفا می‌بخشند.

گرامی‌نامه‌های گلستان و بوستان که هر قطعه‌شان چون گوهری در صدف سینه‌ها نگهداری می‌شد و آن را بر ورق زر می‌نوشتند و از شاخ آفریقا تا هندوستان به همین زبان شیرین پارسی می‌خواندند، از آن ماست!

شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود

دریای پرخروش مولانا که صاحبدلان سراسر جهان، ساحل‌نشین آنند - و همسایه ما به برکت تربت پاکش در قونیه قصد مصادره آن را دارد- از آن ماست!

حافظ شیرین‌سخن که گوته او را می‌ستاید و شعرشناسان و اندیشمندان جهانی را خیره خود ساخته است، از آن ماست.
نظامی روایت‌گر شیرین قصه‌های روح‌نواز از آن ماست و این سلسله‌های بزرگ شاعران سبک‌های قدیم و جدید- که چون رشته‌کوه‌های البرز و زاگرس از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب ایران کشیده شده‌اند و مانا و استوار، به این سرزمین هویت می‌بخشند- از آن ماست و دماوندِ این سلسله یعنی فردوسی کبیر و شاهنامه‌اش از آن ماست!

اگر قدر بدانیم، این سرمایه‌های عظیم و ماندگار- که حتی با پایان گرفتن نفت، تمام نمی‌شوند- به ما عزت و قدرت می‌بخشند. شاهنامه ثروت ملی ماست.

آری شاهنامه و فردوسی ثروت‌اند و می‌توان به مدد آنها ایجاد ثروت کرد. می‌توان با این گنجینه بی‌پایان، به ثروت جامعه افزود، می‌توان با آن کار و اشتغال ایجاد کرد و درآمد و رفاه برای بخشی از مردمان این سرزمین به بار آورد. به شرطی که خود جایگاه فردوسی را بشناسیم و به جهانیان بشناسانیم.

زادروز فردوسی و سالگرد انتشار شاهنامه می‌تواند جشنی جهانی باشد و رویدادی پرتحرک که هزاران گردشگر فرهنگی را به سرزمین ما بیاورد. شاهنامه الهام‌بخش تولید و اجرای صدها نمایشنامه و فیلم سینمایی و انیمیشن است و پتانسیل ده‌ها پروژه بزرگ هنری با همکاری بنگاه‌های حرفه‌ای در سراسر جهان را دارد.

صدها اثر نگارشی و فرآورده‌ها و مشتقات می‌توان از شاهنامه گرفت- تنها مشتقات نفتی نیستند که خریدار دارند- هم‌اکنون اندکی از این فراورده‌ها در قالب کتاب‌های کوچک‌تر، خلاصه‌ها، برگزیده‌ها، داستان قهرمانان، ساده‌نویسی‌ها، تصویرگری‌ها و ... به بازار آمده‌اند.

قهرمانان شاهنامه می‌توانند طرح تن پوش و دستمایه طراحان لباس و دکوراسیون داخلی و معماران فضاهای شهری هم باشند.
صدها تندیس و صنایع دستی می‌تواند برگرفته از شاهنامه در معرض فروش به گردشگران خارجی قرار گیرد یا به کشورهای دیگر صادر شود.

قهوه‌خانه‌های سنتی با نقالی قصه‌های شاهنامه می‌توانند رونقی دوباره بگیرند و صدها ایده و ابتکار دیگر می‌تواند به لطف حضور زنده و شاداب شاهنامه در جامعه ما، ضمن اصلاح ‌گژی‌ها و رواج راستی و درستی، رونق اقتصادی را نیز به ارمغان آورد.

شاهنامه، این سرمایه گرانقدر ایران زمین را گرامی بداریم.

  • منبع: ماهنامه صنعت چاپ شماره 378 (خرداد 1392 )
کد خبر 218219
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز